ابوعثمان ميگويد : من با سلمان فارسي زير درختي نشسته بودم ، او شاخه خشکي را گرفت و تکان داد تا همه ي برگ هايش قرو ريخت .انگاه به من گفت : نميپرسي چرا چنين کردم ؟
گفتم : چذا چنين کردي ؟
در پاسخ گفت: يک وقت زير درختي در محضر پيامبر (ص) نشسته بودم . حضرت شاخه حشک درخت را گرفت و تکان داد تا تمام برگ هايشفرو ريخت . سپس فرمود سلمان ! سوال نکردي چرا اين کار را انچام دادم ؟
پپرسيدم : منظورتان ازين عمل چه بود؟
فرمودند : وقتي که مسلمان وضويش را به خوبي گرفت ، سپس نمازهاي پنج گانه را بجاي آورد گناهان او فرو ميريزد ، همچنان که برگهاي اين درخت فرو ريخت
بحار ج 82 ص 319
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت